English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (6606 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close fit U مناسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
close fitting U چسباندن
close fitting U قالب تن
close-fitting U چسباندن
close-fitting U قالب تن
close up U از نزدیک
close up U از جلو
close up U کاملا افراشته
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U از نزدیک
close-up U از جلو
close-up U کاملا افراشته
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups U از نزدیک
close-ups U از جلو
close-ups U کاملا افراشته
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close U جای محصور
close U چهاردیواری محوطه
close U انتها
close U پایان
close U ایست توقف
close U تنگ
close U بن بست
close U نزدیک
close U : بستن
close U منعقدکردن
close U مسدود کردن
close U محصورکردن
close U نزدیک به ناو
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U بستن
close U پرچم افراشته
close U نزدیک بهم
close U نزدیک شدن به فورواردها
close U تغییر وضع درایستادن
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close by U نزدیک
close by U دم دست
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
close aboard U نزدیک
close aboard U چسبیده به
close aboard U پوشش هوایی نزدیک
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
close air support U پشتیبانی هوایی نزدیک
close aneal U باز پختن مسدود
close aneal U گداختن مسدود
close attack U سه مهاجم
close column U ستون جمع
close column U ستون بسته
close combat U رزم نزدیک
close combat U جنگ تن به تن
close confinement U حبس انفرادی
close confinement U زندان انفرادی
close control U کنترل نزدیک
close control U رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close coordination U هماهنگی نزدیک
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close coupling U جفتگری قوی
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
close covering group U ناو گروه پشتیبانی نزدیک
close defence U سه مدافع
close defensive fires U اتشهای پدافندی نزدیک
close fisted U خسیس
close fistedness U خشک دستی
close fistedness U خست
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close in U نزدیک شدن
close in U نزدیک شدن به دشمن
close in U نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close order drill U مشق صف جمع
close packed cubic U مکعبی تنگچین
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
close packed structure U ساختار تنگچین
close price U قیمت نزدیک
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close range U مسافت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close station U خدمه بدو مرخص
close station U افراد بدو مرخص
close supervision U نظارت نزدیک
close supervision U نظارت مستقیم
close support U پشتیبانی نزدیک
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
close the door please U بیزحمت در را ببندید
close the door please U خواهش دارم
close the door please U اگرزحمت نیست
close up view U نمای کلوزاپ
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close up! U پشت توپ رو !
close with U نزدیک شدن به دشمن
Other Matches
to close down U بستن
to close down U تعطیل کردن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
to keep close U نزدیک ماندن
to be quite close U نزدیک به هم بودن
close U چهار گوشه
close U حیاط
danger close U خطر نزدیک
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
danger close U خطرنزدیک است
he had a close shave of it U مفت جست
of a close texture U سفت باف
To close the ranks . U صفوف خود را فشردن
I had a close shave . U خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
close-fisted <adj.> U دست بسته
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
close-set U چشمهاینزدکبهم
close-cropped U مویکوتاهشده
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
run close U سخت دنبال کردن
to close up the rear U اخر از همه امدن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
close-knit U ریز بافت
close-knit U همبسته
close-knit U صمیمی و متحد
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
close-up lens U لنزکلوزآپ
to close airspace U محصورکردن فضای هوایی
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
To clinch (close)the deal. U معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
Be sure to lock ( shut , close ) the door . U مبادا در راباز بگذاری
To clinch(close,finalize)a deal. U معامله یی را جوش دادن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
high/low/close/open graph U نمودار بالا / پایین / بسته /باز
Recent search history Forum search
1This student is stupid ,close the book on him.
1گوش هاتو خوب باز کن
1می خواستم دو جمله زیر را ترجمه کنید
1The ripple suicide effect of trauma is powerfol in small, close knit Aborginal communities, possibly accounting for suicide culters.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com